خلاصه داستان: یک مجری رادیویی از شهر نیویورک تلاش می کند تا قتل دختری را که با او در ارتباط بود حل کند و به جنوب سفر می کند تا شرایط مرگ او را بررسی کند و بفهمد چه اتفاقی برای او افتاده است.
خلاصه داستان: با الهام از وقایع واقعی که در Pilibhit Tiger Reserve رخ داد، جایی که مردم اعضای خانواده مسن خود را برای شکار ببرها رها می کردند و سپس از دولت درخواست غرامت می کردند.
خلاصه داستان: آشا و راوی تحت فشار والدینشان برای یافتن همسر، وانمود می کنند که در تابستان عروسی با هم قرار می گذارند، اما متوجه می شوند که عاشق یکدیگر شده اند.
خلاصه داستان: معدنچیا میگن هرچی بیشتر دنبال الماس بگردی، کمتر پیداش می کنی. به عقیده اونا، الماسه که آدمشو پیدا می کنه. اونه که تصمیم می گیره دست کی بیوفته و رو انگشت کی بشینه
خلاصه داستان: وقتی دوست پسرش پول نقد یک اوباش را از دست می‌دهد، ساوی با ساعت مسابقه می‌دهد تا روزی را نجات دهد اگر بتواند از یک چرخه عجیب بن‌بست بیرون بیاید.
خلاصه داستان: یک خانم نظافتچی بیوه در لندن در دهه 1950 دیوانه وار عاشق یک لباس مد لباس دیور می شود و تصمیم می گیرد که باید یکی از لباس های خودش را داشته باشد.
